خواندنی‌ها کم نیست، با برخط بخوانید...
ورود | عضویت
ورودعضویت
رسانه و روانکاوی
قاعده جنگ و استثنای صلح
مردانگی و ملالت های آن
گذشته یک توهم




























در دست انتشار

زیر پوست










































































مرگ مخصوصصدا و دیگر هیچ






















































































ما را در اینستاگرام دنبال کنید
اخبار و مقالات
کوهی به شمال... ادای احترامی به مدرنیسم | گاردین
۷ آذر ۱۴۰۴
کوهی به شمال... ادای احترامی به مدرنیسم | گاردین
خورخه لوئیس بورخس، نویسندهٔ آرژانتینی، معتقد است که «تألیف کتاب‌های حجیم کاری طاقت‌فرسا و مایهٔ افول قوای فکری است و موجب فقیر شدن نویسنده می‌شود. پرداختن به پانصد صفحه برای بسط ایده‌ای که می‌توان محتوای آن را در چند دقیقه به‌طور شفاهی بیان کرد!» راه‌حل بورخس این بود که فرض کند ایده‌هایی که ذهن او را به خود مشغول کرده‌اند، پیش‌تر در قالب کتابی گرد آمده‌اند و او تنها به بازخوانی آن‌ها می‌پردازد. یکی از دستاوردهای این نگاه، خلق شخصیت‌های عجیب و خیالی بود که گویا آثاری تخیلی پدید آورده‌اند. مشهورترین آن‌ها پیر منارد است که خود را در ادبیات سدهٔ هفدهم غرق می‌کند و عیناً نسخه‌ای کلمه‌به‌کلمه از دن‌کیشوت خلق می‌نماید. نیز میربهادر علی که رمانی پلیسی می‌نویسد و در آن ویلکی کالینز را با الهیات اسلامی سدهٔ دوازدهم درمی‌آمیزد. و چه‌بسا نباید هربرت کواین، نمایشنامه‌نویس دیوانه، یا کارلوس دانری را از قلم انداخت که در صدد برمی‌آید تا شعری دربارهٔ تقریباً هر چیزی در جهان بسراید و آنقدر پیش می‌رود که همه چیز را به نظم درمی‌آورد. دشوار است که لاسلو کراسناهورکای، رمان‌نویس مطرح و ستوده‌ی مجار را بیرون از این چارچوب بدانیم. او که متولد 1954 است، آثار خود را «واقعیتی که تا مرزهای جنون پیش می‌رود» توصیف می‌کند و عاشق نکوهش استبداد مطلق است. در مصاحبه‌ای با روزنامهٔ گاردین در 2012 شرح می‌دهد که چه‌گونه تجربه‌ی کار در یک مزرعهٔ اشتراکی و کمک به اخته کردن خوک‌های جوان، الهام‌بخش خلق شاهکار تاریکش، تانگوی شیطان، بوده است. حتی ستایندگان کراسناهورکای هم بر این باورند که تانگوی شیطان اثری است دشوار و غم‌انگیز: همانند توصیف شهرها و روستاهای ویران در داستان‌هایش، آثار او از دل ویرانه‌های جهان مدرن، گویی از گل‌ولای و زمین‌های خیس سر برمی‌آورند. اقتباس سینمایی سیاه‌وسفید هفت‌ساعت‌ونیمه‌ی آن اثر به کارگردانی بلا تار، نیز بر بیننده آسان نمی‌گیرد. این کتاب اگرچه دربارهٔ گروهی از شخصیت‌ها در مناطق روستایی مجارستان است، اما انتظارات خواننده از یک طرح داستانی متعارف را برآورده نمی‌کند و – هشدار افشای داستان! – با صحنه‌ای به پایان می‌رسد که در آن یکی از شخصیت‌ها می‌نشیند و صفحات آغازین رمان را، عیناً، می‌نویسد. این پایان می‌تواند برای خوانندگانی که کتاب را به امید نتیجه‌گیری - چیزی شبیه قصاص می‌خوانند - اما در عوض خود را در دام چرخه‌ای شیطانی می‌یابند، مأیوس‌کننده باشد. فراتر از این‌ها، ویژگی بارز آثار کراسناهورکای استفاده از جملاتی بسیار طول و دراز است که گاه به درازای یک فصل کامل می‌رسند. این جملات که آکنده از انحراف، نفی و تکرار هستند، از سوی نخستین مترجم او، جورج زیرتس، «روایتی گدازه‌وار و آرام» توصیف شده‌اند. کولم توبین آن‌ها را «کنشی پرفشار و پرکشش» نامیده که «ذهن جستجوگر را در حال کار و کوشش، اندیشیدن، تحلیل کردن، توجه کردن، به خاطر سپردن، حس کردن، درحال هزیان گفتن و تأمل کردن» بازمی‌تاباند. هاری کونزرو نیز در نقدی ستایش‌آمیز در همین صفحات نوشته است: «کراسناهورکای پیشنهادی چالش‌برانگیز دارد: یا توانایی و درک خود را افزایش دهید یا کت‌تان را بردارید و بروید.» من خود هرگز به درک مفهوم این جملات طولانی و ادیبانه نائل نشده‌ام. نوشتن چنین جملاتی نیازمند تمرکز و نبوغ است، «هیچ سلاحی به سردی نقطه‌ای که در لحظه‌ای مناسب بر کاغذ می‌نشیند، در جان آدمی نفوذ نمی‌کند.» این را ایزاک بابل، نویسندهٔ داستان‌کوتاه اهل شوروی – استاد ایجاز و اختصار – نوشته است. رمان کوتاهی که در 2003 با عنوان «کوهی به شمال، دریاچه‌ای به جنوب، مسیرهایی به غرب، رودخانه‌ای به شرق» با ترجمه‌ای زیبا از اوتیلی مولزت به انگلیسی منتشر شد، شاید در دسترس‌ترین نقطهٔ ورود به دنیای آثار کراسناهورکای برای تازه‌واردان باشد. می‌توان آن را مکملی بر تانگوی شیطان دانست. تانگوی شیطان که از شخصیت‌های شرور انباشته شده، در فضایی روستایی، تاریک و دوزخی در اواخر دوران کمونیستی روی می‌دهد. اما «کوهی به شمال» روایتی کم‌جمعیت است که در آرامش یک صومعه در کیوتو می‌گذرد؛ جایی که گویی از آشوب زندگی پیراسته شده و «دیگر پرسشی دربارهٔ آدمیان در میان نیست». همانند دیگر آثار کراسناهورکای، در این رمان نیز طرح داستان، شخصیت‌ها و انگیزه‌ها در مقایسه با جملات طولانی و کسل کننده در درجهٔ دوم اهمیت قرار دارند. تکرارها و بازنویسی‌ها، رویدادها و اشیایی که در کتاب توصیف می‌شوند، کلیت اثر را مبهم و گنگ می‌سازند. خلاصه‌کردن داستان ناگزیر به آن انرژی و هدفمندی بیشتری می‌بخشد، اما روایت تقریباً از این قرار است: مردی با قطار به کیوتو می‌رسد. گویی از نوادگان شخصیتی نامدار در رمان سدهٔ یازدهم ژاپنی، «داستان گنجی»، است – هرچند که این امر به‌وضوح ناممکن می‌نماید. نوه‌ی شاهزاده گنجی اندکی احساس ناخوشی می‌کند. از همراهانش جدا می‌شود و در جست‌وجوی باغی پنهان که گویا در معبدی نهفته است، به راه می‌افتد. در میان توصیفات دقیق معبد و آرامش ماورایی آن، نکات تکان‌دهنده‌ای به چشم می‌خورد: یک روباه هار، سگی کتک‌خورده که در لابه‌لای ریشه‌های درخت گینگکو آرام می‌گیرد، و مجسمه‌ای از بودا که به جای آنکه رحمت بر همهٔ موجودات بتاباند، گویی تاریکی کیهانی نویسنده را با خود تقسیم می‌کند: «بودا نگاه زیبای خود را برگرداند تا مجبور نباشد بنگرد، تا مجبور نباشد ببیند، تا مجبور نباشد از آنچه در سه جهت پیش رویش قرار داشت – این دنیای شوربخت – آگاه باشد.» حال‌وهوای ناامیدی اگزیستانسیالیستی حاکم بر داستان، هم تانگوی شیطان و هم سرلوحهٔ رمان دیگری از کراسناهورکای به نام جنگ و جنگ را به خاطر می‌آورد: «بهشت جایی غم‌انگیز است.» منبع: گزارشی در گاردین   ترجمه‌ی فارسی این کتاب به زودی توسط نشر کتابستان برخط منتشر می شود.«پدران بنیان‌گذار ایران جدید» نام مجموعه‌ای‌ست که ظاهراً قرار است به حیات فکری و سیاسی برجسته‌ترین شخصیت‌های روشنفکران ایرانی از میانه‌ی عصر ناصری تا پایان پهلوی اول بپردازد. با هدف طرح و روایت آنچه می‌اندیشیدند و آن‌گونه که عاملیت تاریخی در برساخت و تأثیرگذاری آینده‌ی ایران داشتند؛
رمون آرون: صدای خرد و میانه‌روی در عصر ایدئولوژی‌های افراطی
رمون آرون: صدای خرد و میانه‌روی در عصر ایدئولوژی‌های افراطی
اگر به دنبال نویسنده‌ای هستید که پیچیده‌ترین مسائل سیاسی و فلسفی قرن بیستم را با عمق و بی‌طرفی یک دانشمند و شیوایی یک ادیب تحلیل کند، ریمون آرون گزینه‌ای بی‌نظیر است. او که به عنوان «وجدان بیدار روشنفکری فرانسه» شناخته می‌شود، در دورانی که بسیاری از همتایانش مجذوب ایدئولوژی‌های چپ و راست افراطی بودند، شجاعانه از ارزش‌های لیبرال-دموکراسی، عقلانیت و moderation دفاع کرد. چرا باید آرون را خواند؟ خواندن آثار آرون به شما این امکان را می‌دهد که: تاریخ معاصر را از نگاهی عمیق و تحلیل‌گر ببینید: آرون هم یک جامعه‌شناس، هم یک فیلسوف و هم یک تحلیلگر روابط بین‌الملل بود. دریافتی دقیق از مکاتب فکری پیدا کنید: او به شکلی استادانه مارکسیسم، اگزیستانسیالیسم و دیگر جریان‌های فکری را نقد و بررسی می‌کند. ابزار فکری برای تحلیل جهان امروز به دست آورید: بسیاری از تحلیل‌های او درباره جنگ سرد، توتالیتاریسم و دموکراسی، امروز نیز به همان اندازه درخشان و کاربردی هستند. نکاتی برای شروع مطالعه آثار آرون اگر تازه می‌خواهید با آرون آشنا شوید، با این کتاب شروع کنید: «درس‌هایی از تاریخ» (Leçons sur l'histoire): این کتاب جمع‌بندی درخشانی از اندیشه‌های آرون درباره فلسفه تاریخ و ماهیت پدیده‌های اجتماعی است و به عنوان مدخل عالی برای ورود به جهان فکری او محسوب می‌شود. برای درگیری مستقیم با نقد مارکسیسم «افیون روشنفکران» (L'Opium des Intellectuels): این کتاب مشهورترین و جسورانه‌ترین اثر آرون است. او در این کتاب به نقد روشنفکران چپ فرانسوی می‌پردازد که از اتحاد شوروی استالینیستی به دلایل ایدئولوژیک حمایت می‌کردند. مطالعه این کتاب برای درک فضای فکری دهه‌های 1950 و 1960 اروپا ضروری است. برای تحلیل کلان‌نگرانه از تاریخ معاصر «خاطرات: پنجاه سال اندیشه سیاسی» (Mémoires): این کتاب زندگینامه فکری آرون است که در آن به بازخوانی رویدادهای بزرگ قرن از جنگ جهانی دوم تا جنگ ویتنام می‌پردازد و مواضع خود را در قبال آن‌ها توضیح می‌دهد. این اثر، جامع‌ترین دیدگاه‌های او را ارائه می‌دهد. سخن پایانی ریمون آرون نویسنده‌ای نیست که با شما هم‌صدا شود یا شما را با سخنان پرشور و احساسی همراه کند. او متفکری است که شما را به تفکر، تأمل و تحلیل منطقی دعوت می‌کند. اگر به دنبال کتاب‌هایی هستید که نه تنها بر دانش شما می‌افزایند، بلکه به شما می‌آموزند چگونه در جهان پرآشوب ایده‌ها و اخبار، مسیر خود را با عقلانیت و میانه‌روی پیدا کنید، کتاب‌های ریمون آرون گنجینه‌ای ارزشمند برای شما هستند. پیشنهاد می‌کنیم برای شروع، کتاب «درس‌هایی از تاریخ» یا «افیون روشنفکران» را به سبد خرید خود اضافه کنید و قدم به دنیای فکری یکی از بزرگترین متفکران عصر مدرن بگذارید.
۷ آذر ۱۴۰۴
حزب کمونیست چین و بازنویسی تاریخ
حزب کمونیست چین و بازنویسی تاریخ
کتاب «جمهوری خلق نسیان؛ تجدید دیدار با تیان آنمِن» نوشته لوئیزا لیم به‌تازگی با ترجمه مسعود یوسف حصیرچین از سوی انتشارات ققنوس منتشر شد. نسخه اصلی این‌کتاب سال 2014 چاپ شده است. کتاب «جمهوری خلق نسیان» هشت فصل اصلی دارد. از سرباز، ماندن، تبعید، دانشجو، مادر، میهن‌پرست، مسئول، جنگدو عناوین هشت‌گانه این کتاب را شامل می‌شود. لوئیزا لیم نوشتن این‌کتاب را اتفاق خون‌باری می‌داند که 4 ژوئن 1989 در شهر پکن رخ داد. در این‌روز ارتش آزادی‌بخش خلق چین، در میدان مرکزی پکن با نام تیان‌آنمن، حمله کرد و تعداد زیادی از آن‌ها را کشت. لوئیزا لیم نویسنده این‌کتاب، روزنامه‌نگاری است که از حذف‌شدن خاطره کشتار تیان‌آنمن از حافظه جمعی نگران بوده و خواسته با کتاب خود نشان دهد، حوادث آن‌روز ویژه، چگونه چین و حزب کمونیست حاکم بر آن را متحول کرد. در 4 ژوئن 1989 ارتش آزادی‌بخش خلق به اهالی غیرنظامی پکن حمله کرد و صدها نفر را کشت. حالا اما این رویداد مهم از خاطره‌ جمعی حذف شده است. لیم در این کتاب جزییات جدیدی افشا می‌کند و با کسانی مصاحبه می‌کند که حوادث 4 ژوئن زندگی‌شان را متحول کرده است: سربازی که واحدش را برای سرکوب مردم به تیان آنمن فرستاده بودند؛ دو بنیانگذار گروه مادران تیان آنمن که فرزندانشان به ضرب گلوله کشته شده‌اند؛ همین‌طور با یکی از مهم‌ترین مقامات دولتی کشور که پس از حوادث میدان تیان آنمن به زندان افتاد و بعدها به یکی از برجسته‌ترین دگراندیشان کشور تبدیل شد. لیم همچنین توضیح می‌دهد که چگونه وقایع 4 ژوئن باعث شکل‌گیری هویت ملی شد و نسلی از میهن‌پرستان جوان را خلق کرد که اطلاعات اندکی درباره حوادث سال 1989 دارند و اهمیت کمتری هم به آن می‌دهند. نویسنده همچنین با یافتن شاهدان عینی و اسناد افشاشده دیپلمات‌های آمریکایی نخستین بار از اعتراضات و سرکوب جنگدو سخن می‌گوید. فراموش شدن این اعتراضات و خشونت نظامیان نشان‌دهنده موفقیت مثال‌زدنی حکومت در بازنویسی تاریخ و حذف بخش‌های دردناک آن است. آیا آنچه ربع قرن پیش در میدان تیان آنمن اتفاق افتاد هنوز اهمیت دارد؟ یکی از پاسخ‌ها را شاید بشود در متنی جست که بزرگ‌ترین نویسنده مدرن چین، لوشون، بعد از یک کشتار دولتی قدیمی‌تر در سال 1926 نوشت. در آن زمان پلیس مسلح در میدان تیان آنمن به روی معترضان به تن دادن جنگ سالار جانگ زوئولین به خواسته‌های ژاپنی‌ها تیراندازی کرد و 47 کشته و صدها زخمی بر جای گذاشت. این اتفاق لو شون را بر آن داشت که بنویسد: «این نه فرجام یک واقعه، بلکه آغازی نو است. دروغ‌هایی که با جوهر نوشته می‌شوند هرگز نمی‌توانند حقایق نوشته شده با خون را تغییر دهند. همه دِین‌های خونین باید به همان شکل پس داده شوند: هر چه بازپرداخت دیرتر، بهره‌اش بیشتر.»  
۷ آذر ۱۴۰۴
شیطان از نگاه تولستوی
شیطان از نگاه تولستوی
داستان کوتاه "شیطان"، لِو نیکلایویچ تولستوی، تعارض بین اخلاق و شهوت را با ظرافتی خاص ترسیم می‌کند؛ نبردی نه از جنس درگیری کلاسیک خیر و شر، که از نوع تنشِ بین آگاهی و واقعیات انکارناپذیر وجود انسان. این درگیری در بستری از توهم شکل می‌گیرد که در آن فرد خود را بر سرنوشت خود و درک دیگران از وقایع مسلط می‌داند؛ و این آغاز تاریکی رقت‌انگیزی است که به زنجیره‌ای از دروغ و پنهان‌کاری ختم می‌گردد. از نگاه تولستوی، زندگی راستین در کنار سیاهی‌های پیش‌رو ممکن نیست؛ باید با لکه‌های تاریک درون‌مان که نویسنده آن را شیطان می‌داند، جنگید، یا بیخیال زندگی راستین شد و بی‌تعارف، نقاب از چهره برکشید و همچون درنده‌ای وقیح، بدون هیچ عذاب وجدانی به زندگی چنگ زد. به‌نظرم نگاه صرفا مذهبی و عرفی به داستان کوتاه شیطان، از منزلت اثر می‌کاهد؛ حال آنکه داستان بر آن است تا با یک روایت ملموس به ما یادآوری کند تمایلات متعددی فردیت انسان را شکل می‌دهند و آن نیز در تعامل با فردیت تک‌تکِ اعضای جامعه صیقل می‌یابد. این یک حقیقت است که وجود فرد در کنار ویژگی‌های انسانی، سرشار از امیال حیوانی‌ست. هم او و هم جامعه‌ای که او را در خود جای داده، متأثر از میزان نفوذ دانش و شهوت در آن، تصویری از حال و آینده‌اش را به‌دست می‌دهد؛ و آنچه بدیهی است بدون دانشِ کنترلِ شهوت، نه به‌طور خاص شهوت جنسی بلکه از هر نوع آن، فرد در سراشیبی سقوط قرار خواهد گرفت و در این مسیر متلاطم، غالبا تلاشی مذبوحانه را به‌منظور توجیه شکست‌ها به‌کار خواهد بست. اینگونه است که دروغ، به‌عنوان ابزار اساسی این تلاش رواج می‌یابد و گسست‌های بزرگ اجتماعی، جامعه را چند پاره می‌کنند. به‌طور معمول جامعه‌ی منفعلِ بی‌دانش، اگر شاهد رویکردی مبتنی بر شهوت فرد باشد، در نهایت او را دیوانه خطاب می‌کند؛ نوعی دیگر از تلاشی مذبوحانه برای توجیه و البته نفهمیدن. به‌قول تولستوی "به‌راستی اگر یوگنی (شخصیت اصلی داستان) را هنگام ارتکاب این جنایت دیوانه بشماریم، همه‌ی مردم را باید دیوانه بدانیم. و دیوانه‌تر از همه بی‌تردید کسانی هستند که در دیگران آثار جنونی را می‌بینند که در خود نمی‌بینند". نام پرده نقاشی "fallen angel"، اثر الکساندر کابانل، نقاش فرانسوی قرن 19
۷ آذر ۱۴۰۴
بیگانه با دیگری
بیگانه با دیگری
از زهره سلیمی در گالری «آ» در مجموعه ای تحت عنوان (بیگانه با دیگری)، فیلمی دیدم که خالی بود از بسیاری ادعاهای سینمایی، اما پر بود و پازلی بود از تصاویر زندگی در وضعیت ملموس چندسال اخیر. وضعیتی که گیر و گورهای اقتصادی و جبرهای جیب خالی با خانگی شدن انسان دوران کرونا پیوند خورده است. او از درون عکس ها و قاب ها، جریان های جاری زندگی ما را به یک مستند روایی بدل می کند. اما روایتی سیال، تکه به تکه، پر از گسیختگی ها، و اینها اگر از چشم اندازی محتوایی به دیده بنشیند، می توان دید فرم روایت از فرم حیات وام میگیرد و یا حداقل می خواهد به آن وفادار باشد. درون این از هم گسیختگی ها، اما چه چیزهایی پیداست. در آغاز شاید تصویر و روایت تنها یک ناظر بی طرف است. بی هیچ قضاوتی، تنها نشان می دهد که هستی درون وضعیت چیست. اما در ادامه بازنمایی روایی به بازنمایی انتقادی بدل می شود. اینجا دیگر از آن تلطیف زندگی خبری نیست. دم حیوانی در خون می لغزد و چیزخور شدن ما از غذای غریزی به چیزخور شدن ما از غذای رسانه ها پیوند میخورد. تو در تو شدن صدای اخبارگوها اینبار مثل فیلم های هالیوودی خبر از داستان های فانتزی آینده نگر نمی دهد، بالعکس از مخدوش شدن پردازش ذهنی انسان زیر تولید انبوه بحران رسانه ای حرف می زند. از همان صنعت فرهنگ آدورنو. صنعت فرهنگی که مردابی از مرگ مدام را به ذهن مخاطب می رساند. سرعت زندگی و مسئله ها را زیاد می کند، تا لایه های پشت واقعیت درک نشود. تا ما به عادت دیدن و شنیدن عادت کنیم، تا احساس باخت مداوم در برابر اخبار، ما را از میل هرگونه پرسشی خالی کند. این تصویر در پررنگ ترین شکل خودش در نحوه نشستن پیرمرد بر صندلی درون قاب عکس های آویزان به دیوار گالری پیداست. او با لباسی سفید، کنار جالباسی ای که کت و شلوار و کرواتی آماده پوشیدن بر آن است، پشت به در و روبه گوشه ای از دیوار، نشسته است. به حالتی آسوده، بدنی منتظر، در حالی که نوری از پنجره باقی صحنه عکس را گرفته... انگار که او خودش را پیش از مرگ به مرگ واگذار کرده است، همچون ما که پیشتر خودمان را به جهان بیرون تحویل می دهیم و رام بودن مان را به همه اخبار اعلام می کنیم. اما در کنار این تصویر از مرگ که شمایلی از آرامش ابدی آن جهانی را بواسطه غلبه نور بر تیرگی در عکس ها به تصویر می کشد، برش هایی خشن به سیاق صحنه های سینمای ایتالیای دهه های شصت به بعد، لحظه های از خودبیگانه شدن مان در جهان جنون مصرف را صریح روایت می کند.
۷ آذر ۱۴۰۴

فروشگاه اینترنتی برخط بوک | نشر کتابستان برخط

«بهشت جایی است شبیه به یک کتابخانه بزرگ»؛ این را خورخه لوئیس بورخس نویسنده شهیر امریکای لاتین می‌گوید و چه دقیق هم می‌گوید. ما معتقدیم خواندنی‌ها کم نیست و زمان ما برای مطالعه آنقدر اندک است که اگر کل عمرمان را برای خواندن کتاب‌های خوب و ارزشمند صرف کنیم باز هم وقت کم می‌آوریم.

برخط بوک به عنوان سامانه فروش آنلاین کتاب فعالیت خود را در سال 1396 آغاز کرد و این لذت از سروکار داشتن با کتاب در نهایت به تأسیس انتشارات کتابستان برخط در سال 1399 انجامید. کتابستان برخط به عنوان ناشر تخصصی حوزه‌های روانکاوی و علوم‌اجتماعی با هدف ارتقای کیفیت محتوای آثار در زمینه‌های روان‌کاوی، جامعه‌شناسی، تاریخ، فلسفه‌ی سیاسی و دیگر زمینه‌های علوم‌انسانی شکل گرفت.

تمامی حقوق این وبسایت برای کتابستان برخط (برخط بوک) محفوظ می‌باشد.
طراحی و توسعه آلماتک