دستهبندی: روانکاوی
در این کتاب نُه نوشتار از زیگموند فروید به فارسی ترجمه شده است که نوشتارهایی کوتاه، امّا از جنبهی نظری و بالینی مهمند. در ترجمهی این نوشتارها بر آن بودهایم متنی تا حد ممکن روان به دست دهیم. این نوشتارها با هدف فراهمکردن بینشهایی دربارهی موضوع روانپریشی و رواننژندی انتخاب شدهاند. «پسرانش» به مثابهی سازوکار بنیادی روان، در روانکاوی فرویدی-لکانی نقشی مهم در تشخیص ساختارهای روانی دارد. در همهی نوشتارها اهمیت «پسرانش» را مشاهده میکنیم. حضور یا غیبت پسرانش تعیین میکند که فرد به رواننژندی مبتلا شود یا روانپریشی. پسرانش پدیدآورندهی نشانه و نیز آفرینندهی توانایی نمادپردازی برای انسان است. محتوای پسرانده نزدیکترین و درعینحال، دورترین مسئله به ما است. درواقع، میتوان آن را امرِ «غریبِ قریب» دانست که همیشه تکههایی از خود را به حالتی غریب به ما نشان میدهد؛ اما نباید فراموش کرد که همچون «نامهی ربودهشده» همیشه به ما قریب است.
توضیحات
مشخصات
نظر کاربران
کلمات کلیدی مرتبط
در این کتاب نه نوشتار از فروید به فارسی ترجمه شده است. این نوشتارها بینشهایی دربارۀ موضوع رواننژندی و روانپریشی فراهم میکند. مقالۀ نخست، «سنخهای رواننژندی» است که به سببشناسی و عوامل شروع کنندۀ رواننژندی میپردازد. مقالۀ دوم، «پسرانش است» که از مهمترین مقالات فروید است که به مسألۀ پسرانش آغازین و پسرانش اصلی میپردازد. اهمیت پسرانش تا جایی است که در روانکاوی فرویدی-لکانی بنیان تشخیص سایکوپاتولوژی را شکل میدهد. مقالۀ سوم و چهارم، «همتای اسطورهای یک وسواس دیداری» و «پیوند میان نماد و نشانه» است که در پیوند با مقالۀ قبل است. زیرا محتوایی که پسرانده میشود از بین نمیرود بلکه در آنجا مجدد از طریق مشتقاتی زاییده میشود که در نهایت با مصالحهای خود را به ضمیر آگاه میرساند. یکی از این مصالحهها نشانه است که در مقالۀ سوم به شباهت بین نشانه و نمادهایی که در ناآگاه جمعی وجود دارد پرداخته شده است. در مقالۀ چهارم به نمونهای از این نمادهای اسطورهای پرداخته شده است.
مقالۀ پنجم، «رواننژندی و روانپریشی» و مقالۀ ششم، «از دست رفتن واقعیت در رواننژندی و روانپریشی» که از مقالات مهم فروید در مورد تمایز روانپریشی و رواننژندی هستند. این مقالات از این بابت اهمیت دارند که پس از اینکه فروید در سالهای قبل به روانپریشی پرداخته بود اینبار مجدد پس از اینکه نظریۀ ساختاری (اید، ایگو، سوپرایگو) و رانۀ مرگ را مطرح کرد دوباره به این موضوع میپردازد. در مقالۀ پنجم فروید به تمایز رواننژندی و روانپریشی پرداخت و نتیجه گرفت که روانپریش ارتباط با واقعیت ندارد اما در مقالۀ ششم اصلاح مهمی را انجام میدهد مبنی بر اینکه نمیتوان مرز قاطعی در مورد ارتباط با واقعیت در رواننژندی و روانپریشی قائل شد بلکه فرد رواننژند هم در مقطعهایی ارتباطش با واقعیت را از دست میدهد. چیزی که به شدت در سالهای بعدی «مقالۀ تحلیل پایان پذیر و پایان ناپذیز» مطرح میشود که همۀ ما تاحدی روانپریش هستیم.
در مقالۀ هفتم، «فتیشکامی» و مقالۀ هشتم، «انشقاق ایگو در جریان دفاع» فروید مکانیسم مهم انشقاق ایگو و استنکاف (انکار) را مطرح میکند که مکانیسم اصلی روانپریشی و پرورژن (انحراف) هستند. در واقع این مبنایی است که بعدها پایۀ تشخیص ساختار در دیدگاههای لکانی شد؛ از جمله بروس فینک که ساختارها را برای مبنای، پسرانش، استنکاف (انکار) و فورکلوژر متمایز میکند. بطور مختصر میتوان گفت هم مبنای پسرانش و هم انشقاق ایگو و استنکاف (انکار) در دوران ادیپ است. زمانی که فرد نتواد اضطراب اختگی دوران ادیپ را تاب بیاورد و پسرانش پاسخگو نباشد، ایگو انشقاق مییابد از همین مقطع پایههای پرورژن (نمونه الگو وار آن فتیش است) و روانپریشی ریخته میشود. پس در واقع تا اینجا هشت مقالۀ مطرح شده فهم بسیار خوبی در مورد شروع سایکوپاتولوژی، رواننژندی، سایکوژ و فتیش با تأکید به پسرانش و انشقاق ایگو به خواننده خواهد داد.
در مقالۀ هشتم «ساخت دهی در تحلیل» که یک مقالۀ مهم فنی و بالینی است، فروید مجدد به اهمیت محتوای پسرانده تأکید میکند و اینکه کار روانکاو مانند باستان شناسی است (البته با تفاوتهایی که درمقاله مطرح شده) که آنچه در زیر خاک مدفون شده را با دقت تمام مجدد کشف کند. او در این مورد از فن مهمی به نام «ساخت دهی» سخن میگوید و معقتد است که از ابتدای کارش چنین فنی در ذهن او بوده اما به دلیل بدیهی بودن در مورد آن چیزی ننوشته بوده است. درواقع یکی از وظایف مهم روانکاو این است تداعیهای نامنسجم روانکاوی شونده را ساختدهی کند مانند باستان شناسی که از سرستونهای باقیمانده ساختار کل بنا را بازسازی میکند.
پس کتاب حاضر بطور کلی فهمی مقدماتی از آسیبشناسی و تکنیک روانکاوی به خواننده میدهد. از مزایای این کتاب این است که مقالات این کتاب در جلسات فروید خوانی بیمارستان روزبه با جمعی از دانشپژوهان خوانده شده و توسط خانم دکتر سهیلا کیانی با متن آلمانی مطابقت داده شده است و همچنین در انتخاب واژگان و بخشهایی از ترجمه از آقای دکتر حسین مجهتدی یاری طلبیده شده است تا خواننده بتواند با متنی دقیق از فروید مواجه باشد و مترجمین توانسته باشند تا حدی درجهت فارسی سخن گفتن فروید کوشیده باشند.
پیشگفتار دکتر سهیلا کیانی
فروید در طول چهار دهه آموزههای خود را گسترش داد ولی هرگز آنها را خاتمه یافته نمیدید. او تا فرارسیدن مرگ در تبعیدگاه خود، لندن دست از این کار نکشید و طرحی را که معرفی کرده بود، مورد بازبینی چندباره قرار داد تا آن را ژرفتر کند و به رشد و بالندگی آن یاری رساند. او حتی ابایی نداشت مبانی اصلی نظریهای را که پیشتر پرورانده و استحکام بخشیده بود، در صورت مواجهه با بیاقبالی و تردید زیر سؤال ببرد. نقاط عطفی را در آثار فروید میتوان یافت که سیمای آموزههای سایکوآنالیز را تحت تأثیر قرار دادهاند: کتاب «تعبیر رؤیا» که در آن طرحوارهی مناقشهانگیزش پیرامون ضمیر ناآگاه و نقش آن در رؤیا دیدن را پیافکند، کتاب «ایگو و اید»، که در آن مدل ساختاری دوم شروع به ساخته شدن کرد. در نهایت، کتاب «آنسوی اصل لذّت» که در آن رانۀ مرگ شکل گرفت.
متون کوتاه و ناآشناتری هستند که کمتر به زبانهای دیگر ترجمه شده بودند؛ متونی که میتوان در آنها رسوب نظراتی از فروید را دید که در آثار آشناتر و عمدهاش به قلم آورده بود. متونی که در کتاب حاضر به فارسی ترجمه شدهاند، به سالهای ۱۹۱۲ الی ۱۹۳۸ بازمیگردند. آخرین متن، «انشقاق ایگو در جریان دفاع»، پس از مرگ وی انتشار یافته است. قدیمیترین متن هم به دورانی مربوط میشود که در آن روانکاوی در طرح دادههای اساسی خود، به فرمولی پایانی دست یافته بود؛ آنگونه که فروید خود آن را «جریان جنبش سایکوآنالیز» یا «Psychoanalytische Bewegung» نام نهاد و گفتمانی علمی پیرامون این آموزه به راه افتاده بود.
مفاهیم مشکلآفرینی که در این متون بدانها پرداخته میشود، مسائلی هستند که فروید در تمام دوران حرفهای خود، چه در جایگاه روانکاو و چه در جایگاه دانشمند و محقق، سخت دلمشغول آنها بود. آسیبشناسی دربارهی فرایند «عادی و طبیعی» بودن چه میگوید؟ ساختار سوژهی انسانی چگونه ساخته میشود؟ صرف نظر از تجربهی ظاهری رنج یا لذّت، سازوکارهای ضمیر ناآگاه چیست؟ پسرانش، اشکال گوناگونِ نیروهای دفاعی، و اجبار تکرار چیستند؟ رابطهی میان رواننژندی و روانپریشی چگونه است و این دو چگونه از یکدیگر تفکیک میشوند.
متأسفانه در گفتمان امروزی، علم و بهویژه در حوزهی علوم انسانی گرایشی مشاهده میشود که انسان را تنها از جهت سودمندی و کاربردش در جامعه، - و نه از منظر سوژگی خویش- مورد توجه و اعتنا قرار میدهد. به همین جهت در جوامع غربی، روانکاوی همواره با فشار روزافزونی پس رانده میشود. گفتمان میان تأثیرات متقابل ساختار روانی انسان، سلامت روانی فرد، وضعیت و جایگاه وی در جامعه و در جریان رشد اجتماعی، که فروید را مشغول خود کرده بود، در خطر تباهی و به حاشیه رانده شدن قرار دارد.
شاید امروزه، در دورانی که انسانها با رشد چشمگیر تولید، با فشار عظیمتری روبرو هستند، بسیار مهمتر از گذشته است که نظریات فروید جانی دوباره بگیرد. کار فروید با درمان فردی رنجهای روانی آغاز شد، اما خیلی زود تشخیص داد که رواننژندی سوژه در بستر شرایط ویژهای به وجود میآید که در آن پدر حضور دارد؛ شرایطی که در آن نمیتوان بهآسانی خود را رها ساخت. این تأملات او را به طرح پرسشهایی سوق داد؛ پرسشهایی که پس از جنگ جهانی نخست موضوع مکاتبهای میان فروید و اینشتین شدند. پرسشهایی مانند «چرا چنگ؟» «مبانی خشونت و رابطهی آن با فرهنگ چیست؟» و یا «چرا میتوان دگرباشی دیگران و سوژگی او را با چیزی جز تنفر پاسخ داد؟»
امید است با انتشار کتاب پیشرو بتوان در تعمیق دانش و مبانی روانکاوی ، همانگونه که از سوی فروید ارائه شد، و گسترش گفتمان روانکاوی اجتماعی بر پایۀ نگرش فروید در مجامع فارسیزبان سهمی داشت. لذا به همین جهت، از مترجمان این کتاب، آقایان مجتبی تاشکه و میثم بازانی به خاطر در دسترس نهادن این متون به زبان فارسی تشکری ویژه دارم.
سهیلا کیانی، روانکاو
۴ ژوئن ۲۰۲۱