دستهبندی: داستان و رمان
كتاب من گاهي دروغ مي گويم : بخشي از كتاب- من هميشه از سقوط آزاد ميان خواب و بيداري لذت برده ام. يعني همان چند ثانيه ي نيمه هشيار مغتنم پيش از باز كردن چشم ها، هنگامي كه به خودت مي آيي و باور داري كه شايد روياهايت بي چون و چرا همان واقعيت تو باشد. لحظه ي پرشوري از عذاب يا لذت، پيش از آنكه حس هايت دوباره جان بگيرند و...
توضیحات
مشخصات
نظر کاربران
کلمات کلیدی مرتبط
وقتی امبر روی تخت بیمارستان بیدار میشود، مدتی طول میکشد تا به وضعیت خود پی ببرد؛ او در کماست. امبر نمیداند چه اتفاقی افتاده است؛ گرچه تصورات مبهمی دارد.
این رمان تریلر روانشناختی در حد فاصل زمانی که راوی از کار افتاده است، هفتهی پیش از تصادف و مجموعهای از خاطرات دوران کودکی بیست سال قبل میگذرد. با این سه زاویهدید متفاوت سؤالی مطرح میشود: آیا چیزی واقعاً دروغ است حتی اگر باور داشته باشی عین حقیقت است؟
این رمان همهی این مؤلفهها را دارد؛ دروغگویی بیمارگون و وسواسی، زنی در کما، دوستی خیالی، خواهر خبیث و راویای که نمیتوان به او اعتماد کرد.