دستهبندی: داستان و رمان
كتاب كتابخانه ي ارواح : بخشي از كتاب- هيولا بيشتر از يك زبان با ما فاصله نداشت، چشم هايش به گلوي ما دوخته شده بود، مغز خشك و چروكيده اش پر بود از خواب و خيال قتل. هوا آكنده بود از ولعش براي ما. تهي ها زاده شده اند تا با حرص و ولع دنبال روح عجيب و غريب ها باشند، و اين جا ما مثل سفره ي غذا مقابلش چيده شده بوديم و...
توضیحات
مشخصات
نظر کاربران
کلمات کلیدی مرتبط