دستهبندی: ادبیات جهان
آرامتر حرف میزنم، هر سال کمی آرامتر. شاید. کندتر هم، هر سال کمی کندتر. شاید. گفتنش سخت است. اگر اینطور بود مکثها طولانیتر بود، بین کلمهها، جملهها، بخشها، اشکها، با هم اشتباه میگیرمشان، کلمهها و اشکها را، کلمههایم اشکهایم هستند، چشمهایم دهانم…
توضیحات
مشخصات
نظر کاربران
کلمات کلیدی مرتبط
آرامتر حرف میزنم، هر سال کمی آرامتر. شاید. کندتر هم، هر سال کمی کندتر. شاید. گفتنش سخت است. اگر اینطور بود مکثها طولانیتر بود، بین کلمهها، جملهها، بخشها، اشکها، با هم اشتباه میگیرمشان، کلمهها و اشکها را، کلمههایم اشکهایم هستند، چشمهایم دهانم. و در هر مکث کوتاهی، باید میشنیدم، که آیا اینکه میگویم سکوت است یا نه، اینکه میگویم تنها کلمات میشکنندش. اما اصلاً چنین چیزی نیست، اصلاً این چنین نیست، همیشه همان زمزمه است، که بیوقفه جاری است، مثل کلمهای بیپایان و به همین دلیل بیمعنا، زیرا آنچه به کلمات معنا میدهد پایان است.-