دستهبندی: رمان خارجی
اینکه از آدمها انتظار برود همیشه از عهدهٔ اکنون برآیند توقع بیجایی است. آدم باید شغل داشته باشد و سقفی بالای سر و یک خانواده. آدم باید مالیات بپردازد و زیرپوشش همیشه تمیز باشد و پسورد لعنتی وایفای را هم یادش نرود. بعضی از ماها هرگز از عهدهٔ کنترل این اوضاع آشفته برنمیآییم، زندگیمان فقط میگذرد،…
توضیحات
مشخصات
نظر کاربران
کلمات کلیدی مرتبط
اینکه از آدمها انتظار برود همیشه از عهدهٔ اکنون برآیند توقع بیجایی است. آدم باید شغل داشته باشد و سقفی بالای سر و یک خانواده. آدم باید مالیات بپردازد و زیرپوشش همیشه تمیز باشد و پسورد لعنتی وایفای را هم یادش نرود. بعضی از ماها هرگز از عهدهٔ کنترل این اوضاع آشفته برنمیآییم، زندگیمان فقط میگذرد، زمین با سرعت دو میلیون کیلومتر بر ساعت در فضا به پیش میرود و ما عین یک جفت جوراب فراموششده چهار ستون بدنمان از ترس میلرزد. قلبهایمان مثل صابون از دستانمان لیز میخورد و به محض اینکه لحظهای آرام بگیریم و آرامشمان را به دست بیاوریم دوباره شروع به تپیدن میکند و دوباره عاشق میشود و دوباره شکست میخورد. کنترل هیچچیز دست ما نیست. پس میآموزیم که فقط وانمود کنیم اوضاع روبهراه است؛ کارمان، زناشوییمان، بچههایمان. همهچیز. وانمود کنیم معمولی هستیم، یکی هستیم مثل بقیه. . . . . .........-