خواندنی‌ها کم نیست، با برخط بخوانید...
خورشید سیاه

خورشید سیاه

موجود در انبارموجود در انبار
۴۵۰٬۰۰۰
تومان
۳۶۰٬۰۰۰
تومان
افزودن به سبد خریدافزودن به سبد خرید
امتیاز
نظرات
نشان کردن
پسندیدن
20 ٪ تخفیف
دانلود بخشی از کتاب
امتیاز
1
نفر
5 از 5
  • تعداد صفحات: 226
  • سال چاپ: 1404
  • نوبت چاپ: 1
  • قطع: رقعی
  • نوع جلد: شمیز
  • نام گروه: روانشناسی
  • شابک: 9786228784762

«خورشید سیاه» اثر برجسته‌ی ژولیا کریستوا، یکی از مهم‌ترین متفکران و نظریه‌پردازان معاصر، سفری عمیق به دنیای روانشناسی، فلسفه و هنر است. این کتاب به بررسی پیچیدگی‌های هویت انسانی و روابط میان فرد و جامعه می‌پردازد و با نگاهی نوین به مسائلی چون عشق، درد، و هویت جنسی، خواننده را به چالش می‌کشد.

کریستوا در این اثر، مفهوم «دیگری» را به عنوان یک عنصر کلیدی در شکل‌گیری هویت فردی و جمعی معرفی می‌کند. او بر این باور است که شناخت خود تنها از طریق تعامل با دیگران ممکن است و این تعاملات می‌توانند به روش‌های مختلفی بر زندگی ما تأثیر بگذارند. «خورشید سیاه» به نوعی یک مدیتیشن بر فراز تاریکی‌ها و سایه‌های وجود انسان است؛ آنجا که درد و رنج به عنوان بخشی از تجربه انسانی پذیرفته می‌شوند و نه به عنوان موانعی برای خوشبختی.

یکی از ایده‌های محوری کریستوا در این کتاب، مفهوم «نوشتن به عنوان عمل درمانی» است. او بر این نکته تأکید می‌کند که نوشتن می‌تواند به ما کمک کند تا با احساسات پیچیده خود کنار بیاییم و به درک بهتری از خود برسیم. در این راستا، کریستوا به بررسی ادبیات و هنر به عنوان ابزارهایی برای بیان و پردازش احساسات انسانی می‌پردازد. او معتقد است که هنر می‌تواند پلی باشد میان فرد و جامعه، و از طریق آن می‌توانیم به شناخت عمیق‌تری از خود و دیگران دست یابیم.

این خورشید سیاه از کجا می‌آید؟ پرتوهای نامرئی و سنگین آن از کدام کهکشان بی‌معنی می‌تابد و مرا به زمین، به رختخواب، به سکوت و به انکار می‌چسباند؟ زخمی که به تازگی برداشته‌ام، فلان شکست عاطفی یا کاری‌ای که خورده‌ام، فلان سوگ یا اندوه که بر روابط من با نزدیکانم تأثیر می‌گذارد، در اغلب موارد در من ایجاد ناامیدی می‌کنند و به راحتی قابل شناسایی هستند. تحمل خیانت، بیماری کُشنده، تصادف یا نقصی که ناگهان مرا از مقوله‌ی افرادی که به نظرم عادی می‌رسند جدا می‌کند یا همین تأثیر شدید را بر یکی از عزیزان من می‌گذارد، یا حتی... چه می‌دانم...؟ (فهرست بدبختی‌هایی که هر روز بر سر ما می‌آید بی‌پایان است...) همه‌ی این چیزها ناگهان حیات دیگری به من می‌بخشند، حیاتی که نمی‌توان آن را زیست، و پر از غم‌های هر روزه و اشک‌هایی است که یا فرو می‌دهیم یا فرو می‌ریزیم، پر از دلسردی‌های عظیمی است که گاهی جانمان را می‌سوزاند و گاهی بی‌رنگ و خالی می‌شود.