کنشگران واقعی و اصلی در این فیلمها زنان هستند. زنهای این سریالها همگی به شدت منطقی، واقع نگر و کنشگر هستند و در عین داشتن برخی از جنبه های روتین زنانه هیچگاه خود را به کلیشه های جنسیتی نمی آرایند....
اخیرا آخرین قسمت سریال خاتون با همه خوبی ها و ضعف هایش منتشر شد. اما آنچه که بعد از پایان این سریال جالب آمد، بازتعریف الگوی زنانگی در کمتر از یک دهه اخیر است. یک فیلم نه لزوما به عنوان یک اثر هنری، که به عنوان یک پدیده اجتماعی قابل بررسی و مطالعه است. چرا که مضامین فیلمهای هر دوره بازتاب شرایط اجتماعی حاکم بر آن دوره است.
به نظر می رسد در بسیاری از سریالهای خانگی، مشخصا از سریال شهرزاد به بعد، حضور زن بیش از هر زمان دیگر خارج از عرف و کلیشه های موجود در سینمای ایران جلوه کرده است. کلیشه هایی نابرابر نسبت به جایگاه زن در جامعه. تا قبل از این، به زنان در فیلمها، صرفا به عنوان عنصری برای پر کردن خلاء ناشی از غیاب کاراکتر پرداخته می شد. همچنین کارگردان با استفاده از نظام تقابلی میان زن و مرد، زن را ابزاری می ساخت برای برجسته کردن نقش مرد و شناساندن آن در فیلم. آنها اجازه نمی دادند در ذهن مخاطب اندیشه ای نامتعارف نسبت به زن شکل بگیرد. زنان اغلب دارای سیمایی مهربان، روحیه ای لطیف، قانع، وفادار، تسلیم، ستمدیده و منفعل بودند. اگرچه در دهه های اخیر تا حدودی سیمای اینگونه زنان شکسته شد، ولی همچنان سرنمون و آرکی تایپ شخصیتهای زن فیلم ها اغلب همان زن کلیشه ای مطیع، آرام، وفادار و ستمکش بود. اما در سریالهایی چون شهرزاد، می خواهم زنده بمانم، زخم کاری، هم گناه، خاتون.. فیلمسازان برخلاف گذشته هرگز به دنبال نشان دادن این تقابل برنیامده اند. کنشگران واقعی و اصلی در این فیلمها زنان هستند. زنهای این سریالها همگی به شدت منطقی، واقع نگر و کنشگر هستند و در عین داشتن برخی از جنبه های روتین زنانه هیچگاه خود را به کلیشه های جنسیتی نمی آرایند. این نوع نگاه به زنان، نه نگاه ویژه کارگردانان یا فیلمنامه نویسان که برخاسته از واقعیت انکارناپذیر موجود در جامعه است. زنان که تاکنون از حوزه تاریخ سازی کنار زده شده اند، امروزه با علم به داشته ها و توانایی های خویش خواستار تأثیرگذاری و حادثه سازی در پیرامون خود هستند. با این حال به نظر می رسد در این راستا هر دو جنس زن و مرد هنوز نتوانسته اند بر مشکلات بین خود فائق بیایند. اغلب زنها در این فیلمها از مردان زخم دیده اند بنابراین همه در درون خشمگین و انتقامجویند. آنها مدام در پی فرصتی برای احقاق حقوق از دست رفته خود هستند. بنابراین می توان گفت خشم لیلا، منصوره، سمیرا، زهره، هما حقی، خاتون، شهرزاد، خشم تمام زنانی است که احساس می کنند مردسالاری سالها بر هویت و جایگاه آنان به عنوان یک انسان زخم زده است. بنابراین آنچه که در انتها به جا می ماند، تنها ناتوانی و عجز مردان فیلم نیست. بلکه ناتوانی جامعه کنونی در ایجاد رابطه ای انسانی بین زن و مرد است.
مطالب مرتیط
لئون تولستوی بین فیلسوفان بزرگ آلمانی بیش از همه شوپنهاور را تحسین میکرد. به خصوص در بحث جبر و اختیار دیدگاههای این دو بسیار بهم...
"خونِ دیگران" رمانی نوشتهی سیمون دوبووار در سال ۱۹۴۵ است. جنگ حکم میکند، جهانبینی نویسنده حول مکتب "هستیگرایی" میگردد و این خ...
از زهره سلیمی در گالری «آ» در مجموعه ای تحت عنوان (بیگانه با دیگری)، فیلمی دیدم که خالی بود از بسیاری ادعاهای سینمایی، اما پر بود ...
دیگر انسانها نیستند که هم آغوش می شوند و یا باهم ازدواج می کنند، بلکه داراییها، متعلقات، مشاغل و عناوین آنهاست که به توافق می رسند...
مسخ شاهکاریست که به تاویل های متفاوت میدان می دهد. تاویل هایی پایان ناپذیرکه اغلب فلسفی و پیچیده هستند.اما با توجه به روابط شخصی ک...
برای دانستنِ اسمتان بهتر است خودتان را روایت کنید و به جای گفتنِ نامتان، اسمتان را تعریف کنید! اینکه چه زمانی از زندگیتان را صرفِ ...