دستهبندی: سیاسی
چگونه یک نظام اقتصادیِ مبتنی بر طلب حداقل ضایعات را جانشین نظامی متکی به حداکثر ضایعات کنیم؟ بیش از صد سال است که این پرسش مطرح است. مسأله برمیگردد به این پرسش که چگونه اقتصادی را که در آن تولیدْ تابع نیازها است (و نیازها را خود مردم آزادانه براساس شناختِ شیوههای اقناعشدنشان و بهایی که باید در ازای آن نیازها بپردازند تعیین میکنند، با توجه به اینکه این اقناع امری است ممکن، نه واجب) جانشین اقتصادی کنیم که در آن تولید تابع الزامهای سود سرمایه است. امروز فقط شیوههایی از تولید که از الزامهای انباشت و رشد ریشه گرفته باشند ممکن است برای اقتصاد فردا پیریزی شوند، با این هدف که همۀ نیازها با کمترین حجم از کالاهای هرچه بادوامتر برآورده شوند و میزان سود، به معنای امروزش، در آنها کم شود.-
توضیحات
مشخصات
نظر کاربران
کلمات کلیدی مرتبط
گسترش نیروهای تولیدیِ سرمایهداری، از نظر کارکرد، منحصراً تابع منطق و نیازهای سرمایهداری است. نهتنها این گسترشِ پایۀ مادیْ سوسیالیسم را پدید نمیآورد، بلکه مانعش هم میشود. نیروهای تولیدیای که سرمایهداری گسترش میدهد چنان از سرمایهداری تأثیر پذیرفتهاند که نمیتوانند برحسب تعقل سوسیالیستی اداره شوند و به کار افتند. اگر هیچ نوعی از سوسیالیسم امکانپذیر باشد، این نیروها باید اساسی نو بیابند و در مسیری دیگر گام بردارند. استدلال کردن براساس نیروهای تولیدیِ موجود یعنی ناممکن ساختن تدارک سوسیالیسم و حتی ناممکن ساختن دورنمای آن.
گسترش نیروهای تولیدیِ سرمایهداری بهگونهای تحقق مییابد که نه کارگران تولیدکننده بهطور جمعی میتوانند مالک مستقیمِ تولید شوند و نه پرولتاریا. درواقع، گسترش سرمایهداری طبقهای از کارگران را پدید آورده است که اکثراً قادر نیستند مالک وسایل تولید شوند و منافعشان، که مستقیماً بدان آگاهی مییابند، با تعقل سوسیالیستی منطبق نیست.
آندره گرز (۲۰۰۷ - ۱۹۲۳) فیلسوف اتریشیـفرانسوی و منتقدی بود که در باب «کار» میاندیشید و مینوشت. او بر مضامینی چون بیگانگی اجتماعی، تقسیم کارِ منصفانه، و کار دستمزدی و رهایی از آن متمرکز بود و جریانی را راهبری میکرد که در پی ایجاد تغییرات بنیادین در مناسبات قدرت بود و، به جای تکیه بر منطق و ضرورتهای سرمایه، بر رفع نیازها و ضرورتهای انسانی تأکید میورزید. «وداع با پرولتاریا» جزو برترین آثار آندره گرز به شمار میرود کتابی که امروزهروز بیش از پیش باید خوانده و آموخته شود. این کتاب مصطفی رحیمی ترجمه و نشرنو منتشر کرده است.